Lilypie - Personal pictureLilypie Premature Baby tickers






به وبلاگ «خاطرات آيسان خانم» خوش اومديد.





۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

كي مشقامو نوشته؟

آيسان پارسال هم كه كلاس پيش دبستاني مي‌رفت مشق داشت!

طبق معمول من بايد عصرها مي‌رفتم دنبالش و از خونه مادرجون اينا مي‌آوردمش خونمون.
يه روز كه شركت جلسه داشتم حدوداي 8 شب رسيدم.
اون شب وقتي رسيدم خونه مامانم اينا، مامانم گفت: «آيسان امروز مشقشو ننوشته.  آيسان گفته مي‌خوام وقتي مامانم اومد پيش اون بنويسم»  اَه ...حالا امروزه رو مينوشت...
ازش پرسيدم امروز خوابيده؟ گفت نه. اي بابا همه چي دست به دست هم داده.........
خلاصه سريع لباس تنش كردم و سوار ماشين شديم.
وسط راه هم كه نور علي‌النور شد.... آيسان تو ماشين خوابش برد...
بچه خيلي خسته بود به خونه كه رسيديم ديگه بيدارش نكردم بغلش كردم و يه راست تو تختش گذاشتمش.

حالا مشقاشو چي كار كنم؟
هميشه از اينكه نوشتن مشق يادش بره استرس داره
منم كه حوصله گريه فردا صبحش رو ندارم
يهو به ذهنم رسيد كه براش مشقاشو بنويسم.  آره با مهارتي خطم رو شبيه خط آيسان كردم و يك صفحه مشق‌شو نوشتم!!!


فردا ساعت 6:45 صبح تا چشماشو باز كرد با گريه گفت: «ماماني مشقامو ننوشتم»
گفتم: «چرا دخترم نوشتي، يادت رفته»
با تعجب گفت: «نه ماماني ننوشتم من تو ماشين خوابيدم، آخه مگه تو دفترمو ديدي؟»
گفتم: «شايد بعدش بيدار شدي و نوشتي (عجب حرفي به بچه زدم) برو دفترتو نگاه كن»
سريع رفت دفترشو نگاه كرد و سرجاش خشكش زد!!!
گفت: «ماماني من كه ننوشتم! كي مشقامو نوشته؟ تو نوشتي؟»
گفتم: «نه دخترم مگه خط من اينجوريه!(عجب مامانيم ها) »

با بهت در حاليكه داشت فكر مي‌كرد آروم گفت: «شايد فرشته مهربون نوشته»

تا چند ماه همش به منو و خاله‌هاش مي‌گفت: ولي من مشقامو ننوشته بودم....

دختر عزيزم منو ببخش
--------------------------------
سایت  آپلود عکس رایگان , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان
يكي از آزمون‌هاي جمله‌نويسي آيسان (كلمات تصويري)

۵ نظر:

خروس بی محل گفت...

سلام

خوب کار خوبی کردی ولی باید یکبار هم که مشاقشو نوشته و خوابیده با پاک کن همشو پاک کنی و صبح که بیدار شد بهش بگی احتمالا فرشته ای که میتونه مشق بنویسه میتونه مشق هم پاک کنه دخترم....پس دختر خوب باید همیشه خودش مشقاشو بنویسه نه امید مامانش باشه نه فرشته مهربون....

تشکر

مليحه گفت...

خدائيش عجب آدمي هستي آرزو بچه گه گيجه گرفته منكه هنوز قيافه آيسانو تصور مي كنم اشك تو چشام جمع ميشه
اي مامان نامرد!!!!

شادمهر گفت...

بهار هم يكبار در پيش دبستاني نقاشي رو كه بايد رنگ آميزي ميكرد، فراموش كرده بود و من رنگ زدم. ولي چون با خانمم هماهنگ نبوديم فرداش كه بهار موضوع را پرسيد،‌من لو دادم!
ضمناً بهتره كه عكسي از اين موارد و مشقها را هم تهيه كني و در وبلاگ بذاري. اونطوري هم قشنگتر ميشه و هم خاطره اش بهتر ميمونه.

مامان آيسان گفت...

راستي آقاي شادمهر ديگه نمي تونم از روي هارد عكس آپلود كنم! اگه شما روشش رو بلديد بهم بگيد.
مرسي

هستي جون گفت...

خيلي باحال بود.آي آي آي آرزو.عجب كارايي كه نميكني تو.كلي خنديدم.اما با حرف خروس بي محل موافقم.موفق باشي